behi پیغام مدیر : ورود شما را به این وبلاگ خوش آمد عرض می کنم . امیدوارم مطالب این وبلاگ مورد استفاده ی شما قرار گیرد . نکته نظرات خود را برای بهبود وبلاگ مطرح نمایید .
هر کسی میتونه یه شکل و با یه قلم اشکای یخی خودش و یا آدمای دنیاشو نقاشی کنه اشک یخی دو تا کلمه است ولی میتونه صدها معنی داشه باشه . ولی کسی که اشکاش یخ ببنده دلیل بر بی احساسی و یخی بودن خودش نیست میتونه دلیلش کسی باشه که سردی وجود اون باعث سردی احساسات و در نهایت یخ بستن اشکا و وجودش شده باشه . اشک یخی سمبل احساس بشر . احساسی ، عشقی و امیدی که نا باورانه نابود میشه و جز سردی چیزی ازش باقی نمیمونه بعظیا با اشک ریختن آروم میشن ولی اشکی که یخ زد حتی اگه رو گونه های عزیزیم جاری بشه قندیل میبنده و هیچوقت نمیتونه راهشو تا انتها ادامه بده ... اشک یخی امیدها و آرزوهای بر باد رفته ماست که میدونیم دیگه بهش نمیرسیو و اینو فهمیدیم که اشکم نمیتونه جاشو برامون پر کنه هیچی نمیتونه جز اشکای یخی اشک یخی میتونه از یه آدم بی احساس به وجود بیاد ...؟! کسی که احساسی در وجودش نباشه چیزی دیگه نداره که براش اشک بریزه پس شاید بشه گفت اشک یخی نشانه کمال احساس کسی که روزی گرم ترید وجود دنیا رو داشت و در انتظار تلعلو گرمای وجودی که شاید بتونه اشکهای یخ زدشو با گرمای وجودش آب کنه و گرم نگهش داره .
از همتون ممنونم که دور هم جمع شدیم و دنیایی رو ساختیم برای پاک کردن اشکامون اشکای دلمون اشکای دیده هامون و اشکای یخیمون . دنیایی شاید مجازی ولی زیبا دنیایی که میتونی توش فریاد بزنی دنیایی که هممون توش یه اسمیم نه بیشتر نه کمتر یه خاطره ایم یه احساسیم و شاید دیگر هیچ . دنیایی که میتونی خودت با فکرت با قلبت بوجودش بیاری و با امیدو احساس زنده و پا بر جا نگهش داری دنیایی که هیچی توش نیست جز کلمات کلماتی که میتونن یه آدمو برات ترسیم کنن جملاتی که زندگیت توشون خلاصه میشه و با تموم خوبیشون میتونن همیچیو هم ازت بگیرن .
*** من آن اشک زلال آه بودم من آن نور سپید ماه بودم من آن شهری که از غم دور مانده من آن آرامش یک راه بودم منی اکنون از آن منها نمانده به لبهایم سرود مرگ مانده سراسر زندگی افسوس و ماتم در اخر دل ، که شعر زیر خوانده من آن برگم که از شاخه جدا گشتم من آن موجم که در طوفان رها گشتم من آن صبحم که خورشیدی ندیدم من آن بغضم که در سینه صدا گشتم من آن شامم که مهتابی ندیدم من آن گنجم که در آخر فنا گشتم من آن اشکم که چشمم تر ندیدم من آن دردم که آهی سرد گشتم
***
عشق یعنی کوچک شدن دنیا به اندازه یک نفر و بزرگ شدن یک نفر به اندازه یک دنیا امیدوارم بتونید دنیاتونو تو وجود عشقتون و عشقتونو همه دنیاتون بدونید اونموقع میتونید به خودتون بگید عاشقید . از همتون به اندازه ی همه تنهایی یام ممنونم